Perdic | maximum reverse r.m.s. voltage | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (5 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	maximum reverse r.m.s. voltage U	ولتاژ سد موثر حداکثر

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	maximum permissible voltage U	ولتاژ مجاز حداکثر
	maximum powerpoint voltage U	ولتاژ در نقطه توان حداکثر
	maximum output voltage U	ولتاژ خروجی حداکثر
	maximum operating voltage U	ولتاژ کار حداکثر
	maximum gate trigger voltage U	ولتاژ احتراق حداکثر
	reverse U	برگرداندن پشت و رو کردن
	reverse U	شکست وارونه کردن
	reverse U	بدبختی
	reverse U	پشت
	reverse U	معکوس کننده
	reverse U	معکوس
	reverse U	نقض کردن واژگون کردن
	reverse U	عکس ضد
	reverse U	وارونه
	reverse U	معکوس کردن
	reverse U	برگشتن
	reverse U	نقض کردن
	reverse U	لغو کردن
	reverse U	بدل کاری
	reverse U	فهر
	reverse U	شکستنی مخالف
	reverse U	خلاف جهت
	reverse U	کانال کنترل داده کند بین گیرنده وفرستنده
	reverse U	عملیات ریاضی که به صورت منط قی نوشته شده اند, وبنابراین عملگرپس از اعداد فاهر میشودونیازبه کروشه را ازبین می برد
	reverse U	داده ازگیرنده به فرستنده
	reverse U	حرکت درخلاف جهت . ارسال
	reverse U	حرکت در جهت مخالف
	reverse U	حالت صفحه نمایش که سیاه و سفید آن رزرو شده اند.
	reverse U	وضعیتی که درآن ترمینالهای مثبت ومنفی ترکیب شده باشند, ودرنتیجه قطعه کارنمیکند
	reverse U	سیگنال ارسالی با گیرنده برای درخواست خاتمه ارسال
	reverse U	حروفی که در جهت مخالف حروف دیگر نمایش داده می شوند برای تاکید.
	reverse U	روش طراحی محصول که موضوع که موضوع خاتمه یافته طوری طراحی میشودکه نحوه ساخت آن را نشان دهد
	reverse U	حرکت نوک چاپگر در نیمه خط به بالابرای چاپ حروف بزرگ
	instead of the reverse U	بجای وارونه این
	reverse polarity U	پلاریته معکوس
	reverse pitch U	گام معکوس
	reverse slope U	ضد شیب
	reverse slope U	شیب معکوس
	reverse speed U	سرعت معکوس
	reverse thrust U	تراست معکوس
	reverse video U	کاراکترهای تیره بر روی زمینه نمایش روشن تصویرمعکوس
	reverse video U	صفحه نمایش معکوس
	reverse video U	ویدئوی معکوس
	the reverse of the medal U	طرف یا جنبه دیگر موضوع
	reverse image U	تصویر وارونه
	reverse osmosis U	اسمز معکوس
	reverse bias U	تغذیه معکوس
	reverse bias U	پیشقدر معکوس
	reverse current U	جریان معکوس
	reverse dive U	شیرجه وارونه
	naked reverse U	حمله با مانور سدکنندگان به یک سمت و توپدار به سمت دیگر
	double reverse U	شوت برگردان به دروازه
	reverse control U	کنترل معکوس
	forward/reverse U	جلو/عقببرنده
	indian in reverse U	هندی معکوس
	reverse gear U	دنده معکوس
	reverse gears U	دنده معکوس
	to suffer a reverse U	شکست خوردن
	reverse polish notation U	نشان گذاری لهستانی معکوس
	reverse current cutout U	افتامات
	reverse flow regin U	ناحیه جریان معکوس
	reverse chicken wing U	نوعی کلید کشی
	auto reverse button U	دکمهمعکوساتوماتیک
	reverse slide change U	تعویضاسلایدوارونه
	reverse stitch button U	دکمهوارونهکنندهدوخت
	The car is in the reverse gear. U	اتو موبیل توی دنده عقب است
	reverse flow engine U	توربین گاز دارای کمپرسورجریان خطی یا محوری
	fireman's carry from outside and reverse U	پیچ یک دست و یک پا از پشت دست
	king's indian in reverse U	هندی شاه معکوس
	reverse side of metal work U	پشت کار فلزی
	reverse current circuit breaker U	مدارشکن جریان معکوس
	leg ride and reverse chicken wing U	سگک قفل قیصر
	maximum value U	مقدار حداکثر
	maximum value U	جریان بیشینه
	maximum value U	مقدار بهره برداری
	maximum U	بیشینه
	maximum U	بزرگترین وبالاترین رقم
	maximum U	منتهی درجه بزرگترین
	maximum U	بالاترین ماکسیمم
	maximum U	حداکثر
	maximum U	بالاترین مقدار ماکسیمم
	maximum U	بیشترین
	maximum U	بزرگترین عددی استفاده میشود یا مجاز است
	maximum U	ماکزیمم
	maximum U	بزرگترین حجم داده که هر لحظه ارسال میشود
	maximum U	بیشین
	maximum U	بیشترین حجم داده که قابل ذخیره سازی است
	maximum U	بزرگترین عدد کاربران که سیستم در هر لحظه می پذیر
	maximum frequency U	فرکانس حداکثر
	maximum gain U	تقویت حداکثر
	maximum flood U	سیل بیشینه
	maximum flood U	طغیان بیشینه
	maximum gradeability U	حداکثر شیب قابل عبور به وسیله خودرو
	maximum liklihood U	درست نمایی بیشینه
	maximum of intensity U	حداکثر شدت
	maximum natality U	بیشینه زادو ولد
	maximum amplitude U	دامنه حداکثر
	maximum natality U	حداکثر زاد و ولد
	maximum moment U	لنگر بیشینه
	maximum moment U	حداکثر لنگر
	maximum density U	حداکثر تراکم
	maximum load U	بار گذاری حداکثر
	maximum load U	بار حداکثر
	maximum flexibility U	خمش پذیری حداکثر
	maximum energy U	انرژی حداکثر
	maximum deviation U	انحراف حداکثر
	maximum deflection U	انحراف حداکثر
	maximum current U	جریان حداکثر
	maximum available powere U	توان حداکثر
	maximum current U	جریان پیک
	intensity maximum U	حداکثر شدت
	intensity maximum U	پیشینه نور ماکسیمم نور
	maximum capacity U	فرفیت حداکثر
	maximum demand U	تقاضای بیشینه
	maximum demand U	پیک بار
	maximum energy U	انرژی بیشینه
	maximum efficiency U	راندمان بیشینه
	maximum efficiency U	راندمان حداکثر
	maximum efficiency U	حداکثر کارائی
	maximum duration U	زمان حداکثر
	maximum detector U	اشکارساز حداکثر
	maximum demand U	بار حداکثر
	maximum demand U	بار پیک
	maximum price U	حداکثر بها
	maximum ordinate U	حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
	maximum range U	حداکثر برد جنگ افزار
	maximum range U	بردنهایی اسلحه
	maximum ratings U	مقدار حداکثر
	maximum ratings U	مقدار نامی حداکثر
	maximum wavelength U	طول موج حداکثر
	global maximum U	حداکثر مطلق
	maximum scale value U	مقدار درجه بندی حداکثر
	maximum thermometer U	گرماسنج حداکثر
	maximum temperature U	دمای ماکزیمم
	maximum slope U	حداکثر شیب
	maximum temperature U	درجه حرارت حداکثر
	maximum take off weight U	حداکثر وزن برخاستن
	maximum speed U	حداکثر سرعت
	maximum stock U	حداکثر موجودی انبار
	maximum profit U	حداکثر سود
	maximum slope U	بیشترین شیب
	maximum output U	خروجی حداکثر
	relative maximum U	حداکثر نسبی
	maximum performance U	عملکرد حداکثر
	maximum performance U	کارایی حداکثر
	relative maximum U	ماکزیمم نسبی
	maximum price U	بیشینه بها
	to have a maximum limit [of something] U	[به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
	maximum work U	کار حداکثر
	maximum allowable concentration U	حداکثر غلظت مجاز
	maximum likelihood method U	روش حداکثر درست نمایی
	maximum surface temperature U	درجه حرارت سطحی حداکثر
	maximum control current U	جریان کنترل حداکثر
	maximum current relay U	رله جریان زیاد
	maximum and minimum thermometer U	گرماسنج حداقل و حداکثر
	maximum water level U	ترازطبیعی مخزن
	maximum circuit breaker U	کلید جریان زیاد
	maximum water level U	تراز بیشینه طرح شده مخزن
	maximum current rating U	جریان نامی حداکثر
	maximum water level U	بیشینه تراز
	maximum undistorted output U	بیشینه صدای غیر مغشوش
	maximum security prison U	زندان فوق امنیتی
	maximum asymmetric three phase U	current short-circuit جریان اتصال کوتاه ضربهای سه فازه
	maximum demand indicator U	کنتور بار پیک
	maximum demand meter U	تقاضاسنج
	maximum in power gain U	تقویت قدرت حداکثر
	maximum input frequency U	فرکانس ورودی حداکثر
	maximum landing weight U	حداکثر وزن فرود
	maximum light transmission U	انتقال نور حداکثر
	maximum power operation U	کار با توان حداکثر
	maximum liklihood method U	روش حداکثر احتمال
	maximum limited stress U	تنش حداکثر
	maximum power demand U	مصرف حداکثر
	maximum load rating U	قابلیت بارگیری نامی حداکثر
	maximum modulating frequency U	فرکانس حداکثر مدولاسیون
	maximum probility detection U	تعیین احتمال حداکثر
	maximum prr ermissible U	مجاز حداکثر
	maximum r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	maximum demand meter U	حداکثر مقدار سنج
	maximum demand pointer U	عقربه مصرف حداکثر
	maximum sound pressure U	فشار صوت حداکثر
	maximum direction finding U	جهت یابی حداکثر
	maximum power gain U	تقویت توان حداکثر
	maximum scattering angle U	زاویه پراکندگی حداکثر
	maximum safe temperature U	درجه حرارت مجاز حداکثر
	maximum recording attachment U	دستگاه ضبط کننده حداکثر
	maximum flood discharge U	بده بیشینه طغیان
	maximum flood discharge U	بده حداکثرطغیان
	maximum permissible load U	بار مجاز حداکثر
	design maximum weight U	حداکثر وزن محاسبه شدهای برای اعمال تنش به ساختمان هواپیما
	actual maximum flowline U	ماکزیمم خط ابدهی حقیقی
	maximum current circuit breaker U	کلید قطع کننده جریان حداکثر
	maximum forward r.m.s. on state current U	جریان رفت موثر حداکثر
	maximum gate trigger current U	جریان احتراق حداکثر
	maximum power point current U	جریان در نقطه توان حداکثر
	to have [or bear] a maximum [minimum] load of something U	حداکثر [حداقل] باری را پذیرفتن
	maximum permissible temperature rise U	حداکثر مقدار افزایش درجه حرارت مجاز
	maximum junction to case thermal impedan U	مقاومت حرارتی حداکثر بین محلهای تماس و بدنه
	useful voltage U	ولتاژ موثر
	voltage U	نیروی الکتروحرکتی در واحد ولت